سایه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۱۱ ب.ظ
به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند |
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند |
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند |
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند |
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند |
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار |
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند |
گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم |
که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند |
دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود |
برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند! |
چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟ |
اگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند |
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست |
|
۹۶/۰۱/۱۲